ترکیب بندی در عکاسی پرتره

ترکیب بندی پرتره

در این مقاله که بخشی از نوشته های من در مورد عکاسی پرتره محسوب می شود، به بحث راجع به ترکیب بندی در عکاسی پرتره می پردازم که یکی از مهم ترین عوامل در خلق یک عکس پرتره خوب به شمار می رود.
آیا هیچ قانونی در خصوص قاب بندی چهره وجود دارد؟
آیا می توانم دست ها، انگشتان یا بخشی از سر را خارج قاب قرار دهم؟
آیا یک عکس پرتره حتماً باید شامل صورت باشد؟

در ادامه سعی خواهم کرد به این پرسش ها که اغلب دانشجویانم از من می پرسند پاسخ دهم. مهم این است که فراموش نکنیم درست مثل تمامی عناصر و عوامل دخیل در عکاسی، در این جا نیز از “قوانین” ثابت و “بایدها” خبری نیست زیرا که هر چیزی ممکن است در یک مورد کارایی داشته باشد و در جای دیگر نه.  من نیز در این جا تکنیک هایی را  شرح می دهم که در اکثر اوقات به کار من می آیند و باعث می شوند که عکس های پرتره بهتری بگیرم.

[irp posts=”386″ name=”۶ الگوی نورپردازی کلاسیک پرتره”]

یک عکس پرتره خوب چه ویژگی هایی دارد؟

یک عکس پرتره خوب تصویری است که بتواند داستان بگوید و احساسات را برانگیزد. یک عکس پرتره خوب به ما درباره ی فردی که در عکس دیده می شود، اطلاعات می دهد و ترکیب بندی عنصری اصلی است که به ما در خلق یک پرتره داستان گو کمک می کند.

ترکیب بندی و پرتره داستان گو

به نظر من ترکیب بندی خوب، تلفیقی است از صحنه ی پیش رو شما و صحنه ای که در ذهن شما وجود دارد. در واقع ترکیب بندی خوب، صحنه موجود را با صحنه مطلوب تلفیق می کند.

در ادامه چند نمونه از پرتره های اخیر من را (که با نور طبیعی گرفته شده اند) به همراه توضیحاتی در مورد فرایند فکری و نحوه ی ترکیب بندی، ملاحظه خواهید کرد. همان طور که انسل آدامر گفت، فراموش نکنید که در پس هر تصویر دو نفر وجود دارند: عکاس و بیننده. بنابراین شاید احساسی که از دیدن یک تصویر به من دست می دهد، به شما دست ندهد. خب اشکالی ندارد زیرا عکاسی هم هنر است و هم علم.

بیشتر بدانید:             [irp posts=”2451″ name=”بهترین دیافراگم و فاصله کانونی در عکاسی پرتره”]

پس زمینه

من این پسر را در حال خرد کردن فلفل در یکی از روستاهای کلمبیا ملاقات کردم. تعطیلات تابستان بود و او در جمع آوری محصول به خانواده و دیگر روستائیان کمک می کرد. حال بگذارید روایت تصویری خودم از این صحنه را در یک جمله بیان کنیم: “پسری کوچک، کاری بزرگ.”

ترکیب بندی در عکاسی پرتره - پس زمینه

به محض مواجه شدن با این صحنه، متوجه دو چیز شدم: اول این که، پس زمینه عنصری مهم و تاثیرگذار است و دومی اینکه می خواستم از این پسر در حین کار عکاسی کنم. بنابراین، با پس زمینه شروع کردم و تصمیم گرفتم از زاویه بالا عکاسی کنم تا این توده عظیم فلفل را در تصویر داشته باشم. برایم مهم بود که کل بدن پسر را به همراه فضایی در بالای سرش در قابم جای دهم تا این که بیننده بتواند اندازه بدن پسر را با حجم کار مقایسه کند.

حتی سبد را در داخل ترکیب بندی قرار دادم تا کل قاب متعادل تر به نظر برسد. پس از تنظیم ترکیب بندی، حدود ۲۰ دقیقه منتظر ماندم تا پسر به بالا و به سمت من نگاه کند. می دانستم که اگر در هنگامی که سرش پائین است عکاسی کنم، آن عکس داستانی که من در ذهن داشتم را بازگو نمی کرد و همه چیز از دست می رفت. و به نظرم این صبر کردن ارزشش را داشت.

پرتره داستانی

از نظر من، این یکی از پیچیده ترین تصمیمات در عکاسی است: یعنی تشخیص صحنه ای با پتانسیل داستان گویی تصویری و این که چه زمانی بهترین موقع برای گرفتن عکس است تا آن داستان به بهترین شکل ممکن ثبت گردد.

برای این عکس هم که از یک کودک شش ساله در قرقیزستان گرفته شده، از همان تکنیک قبلی استفاده کردم. این عکس را برای مجله مسافر (Traveler) نشنال جئوگرافیک گرفتم. روایت تصویری این عکس در یک جمله از این قرار است: “پسری کوچک، دنیایی بزرگ”.

 ترکیب بندی در عکاسی پرتره - پرتره داستانی

در این عکس نسبت به تصویر قبلی، پس زمینه در ترکیب بندی بخش بیشتری را به خود اختصاص داده و به مراتب غالب تر است. در این جا، پسربچه در نسبت به دشت عنصری بسیار کوچک محسوب می شود.

تصور کنید اگر فقط صورت این پسربچه در قاب قرار داشت، در نتیجه کل داستان را از دست می دادم زیرا که صورت این پسر بچه به تنهایی داستانی را که من قصد روایت کردنش را دارم، بازگو نمی کند. برای من خیلی مهم بود که جاده و ابر بزرگی که در افق دیده می شود را در تصویر جای دهم تا به تصویر حسی “حماسی” ببخشم.

انتقال احساس

همان طور که ملاحظه می کنید در تصویر زیر، نوع متفاوتی از قاب بندی پرتره را می بینیم. داستان تصویری این عکس در یک جمله عبارت است از: “سکوت، آرامش و جوانی.”

 ترکیب بندی در عکاسی پرتره

در این تصویر به دنبال آرامش و هماهنگی بودم. به همین خاطر فقط روی صورت این راهبه جوان تمرکز کردم. به طوری که تقریبا چیزی زیادی از پس زمینه در عکس دیده نمی شود. با این کار تمام توجه ما به سوژه ای اصلی جلب شده و تمرکز بیننده کمتر به واسطه ی عناصر موجود در پس زمینه برهم می خورد.

علاوه بر این، دقت کنید که چگونه ترکیب بندی مرکزی (این که سوژه در مرکز قاب قرار دارد) توسط دو باریکه ی نارنجی رنگ در دو طرف صورت سوژه متعادل شده است. نور طبیعی نرمی که از سمت راست قاب وارد می شود نیز به تصویر حسی از معنویت و پاکی بخشیده است.

نزدیک شدن

تصویر بعدی نیز شیوه ای از قاب بندی است که در مورد آن از من بسیار سوال می کنند که آیا عکاس مجاز است تا بخشی از سر سوژه را قطع کند. جواب قطعا آری است البته تا زمانی که به بهتر شدن ترکیب بندی شما یا به عبارت دیگر به بهتر روایت کردن داستان شما کمک کند. روایت تصویری یک خطی این تصویر از این قرار است: “تعمقی اندوهگین”.

 کلوزآپ

وقتی آپولو را در کوهپایه های جنوبی کشور لائوس ملاقات کردم، مدت زمان زیادی از مرگ همسرش نمی گذشت. در این تصویر، صورت آپولو و حس یک تغییر و دگرگونی در زندگی او مهم ترین نکته برای من بود. با تیره گرفتن سمت راست صورت وی در حالی که نگاهش رو به پائین بود، قصد داشتم حس و حال یک “وضعیت نامتعادل” را در تصویر ایجاد کنم.

نور اصلی ضعیف و نورپردازی تیره (با جبران نوردهی منفی) در این تصویر را با تصویر قبلی آن راهبه جوان مقایسه کنید. من برای ایجاد این حس، بخش تاریک خانه ی او را برای عکاسی انتخاب کردم.

این شکل از قاب بندی در تصویر بعدی از این هم بیشتر تشدید می شود. لطفا به این نکته دقت کنید که این عینا همان ترکیب بندی است که من در صحنه به آن رسیدم و به هیچ وجه عکس را کراپ نکرده ام.

این عکس را هم وقتی برای مجله مسافر (Traveler) نشنال جئوگرافیک عکاسی می کردم، گرفتم. داستان تصویری یک خطی این عکس هم به شرح زیر است: “قوی و باهوش.”

 ترکیب بندی در عکاسی پرتره - کلوزآپ

وقتی برای اولین بار چشمان این مرد را دیدم، بلافاصله فهمیدم که برای گرفتن یک عکس خوب به هیچ چیز دیگری جز چشمان آبی او نیاز ندارم؛ او را در قهوه خانه ای در نقطه ای دورافتاده در غرب چین ملاقات کردم و او پیرترین فرد حاضر در آن قهوه خانه بود. همان طور که گفتم من جذب چشمان او شده بودم به همین خاطر تصمیم گرفتم آن ها را به اصلی ترین عنصر ترکیب بندی بدل کنم.

ایجاد فضا

شاید از خودتان بپرسید که آیا عکس بالا  هم یک پرتره محسوب می شود؟ خب به دو دلیل پاسخ شما مثبت است: اول این که در آن فردی را می بینید و دوم این که حسی از یک روایت و داستان در آن  وجود دارد.

ایجاد فضا

اما به راستی روایت تصویری من در این تصویر چیست؟ روز بسیار گرمی بود. ده ها تن از نمازگزاران در حال ترک مسجد بودند. من لحظه ای ایستادم تا لنزم را عوض کنم و همان موقع متوجه این مرد شدم. به نظر می رسید که به هیچ وجه متوجه آدم هایی که با سرعت از کنار او می گذشتند، نیست. او تنها مانده بود و هم چنان به خواندن کتاب دعای خود ادامه می داد. ایده ی ابتدایی من این بود که ” چه عالی. چه حس تنهایی خوبی”. اما بعد از لحظاتی نظرم را عوض کردم و با خود گفتم “چه قدرتی”.

من از فضای خالی برای تقویت حس تنهایی بهره گرفتم. اما استفاده از ترکیب بندی متعادل (قانون یک سوم) به تصویر حسی از قدرتی که دنبالش بودم، باید بخشیده باشد.

دلیل استفاده از جبران نوردهی منفی و در نتیجه سیلوئت شدن فرد موردنظر، این بود که با رنگ قرمز پس زمینه تضاد شدیدی ایجاد نکند و تصویر از هارمونی و هماهنگی بیشتری برخوردار باشد.

جمع بندی

خب بعد از خواندن همه این نکات و توضیحات، شاید از من بپرسید:” قبول، من این فرایند ذهنی و فکری را درک می کنم. اما آیا عکاسان حرفه ای واقعا قبل از قاب بندی به همه این موارد فکر می کنند یا این کار را به بعد از آن موکول می کنند؟”

خب، در جواب این سوال باید بگویم، من معتقدم که یک عکس پرتره خوب نتیجه یک فرایند فکری و پرسیدن سوالاتی مانند این است که: آیا باید پس زمینه رو هم در تصویر م داشته باشم؟ باید سر سوژه رو کراپ کنم یا کامل در عکس باشه؟ و سوالاتی مثل این. بعضی وقت ها فکر کردن بیش از حد، حوصله سوژه را سر می برد و این مساله برای خود من هم چندین بار اتفاق افتاده است. اما نکته مهم این است که ما با تمرین و ممارست می توانیم به این فرایند  سرعت ببخشیم.

[irp posts=”1287″ name=”ترکیب بندی کلاسیک در عکاسی پرتره”]

منبع: DPS

کاتوزی

نوشته‌های مرتبط

قوانین ارسال دیدگاه

  • دیدگاه های فینگلیش و نامرتبط به مطلب تایید نخواهند شد. لطفاً از درج دیدگاه های تکراری پرهیز نمایید.
دیدگاه‌ها

*
*

پشتیبانی